شازده کوچولو گفت: توکی هستی ؟عجب خوشگلی ! بیا با من بازی کن ,نمی دانی چقدر دلم گرفته !
روباه گفت: نمی توانم با تو بازی کنم, هنوز اهلی ام نکرده اند.
شازده کوچولو گفت:" اهلی کردن یعنی چه "
روباه گفت: آدم ها تفنگ دارند و شکار می کنند,اینش اسباب دلخوری است! اما مرغ و ماکیان هم پرورش می دهند و خیرشان فقط همین است. تو دنبال مرغت آمدی؟
شازده کوچولو گفت:" نه, دنبال دوست می گردم " نگفتی اهلی کردن یعنی چه ؟
روباه گفت: اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن ,چیزی که انسانها پاک فراموش کرده اند!!
روباه ادامه داد : تو الان برای من یک پسر بچه ای مثل هزاران پسر بچه ی دیگر , نه من احتیاجی به تو دارم ونه تو نیازی به من داری .من هم برای تو یک روباهم مثل هزاران روباه دیگر! اما اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد! تو برای من در همه عالم همتا نخواهی داشت ومن برای تو در دنیا یگانه خواهم بود !
الان زندگی یکنواختی دارم .من مرغها را شکار میکنم و آدم ها مرا , اوقاتم با کسالت میگذرد ولی اگر تو منو اهلی کنی ,انگار زندگی ام را چراغان کرده ای .
آن وقت صدای پایی را میشناسم که با هر صدای پای دیگری فرق میکند! صدای پای دیگران مرا مجبور میکند توی هفت سوراخ قایم بشوم , اما صدای پای تو مثل نغمه ی موسیقی مرا از سوراخم بیرون می کشد.
تازه , نگاه کن , آن گندم زار را می بینی ؟ برای من که نان نمی خورم ,گندم چیز بی فایده ای است. گنم زار مرا به یاد هیچ چیز نمی اندازد و این جای تاسف است ! اما تو موهای طلایی داری ,پس وقتی اهلی ام کردی محشر میشود! چون گندم طلایی رنگ مرا به یاد تو می اندازد , آن وقت من صدای وزیدن باد را که در گندم زار می پیچد, دوست خواهم داشت...
روباه ادامه داد: آدم ها همه چیز را همین جور آماده از مغازه می خرند, اما چون مغازه ای نیست که دوست معامله کند بی دوست مانده اند !
حالا تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن !
شازده کوچولو پرسید: راهش چیست ؟
روباه گفت: باید کمی حوصله کنی, هر روز باید سر ساعت معینی منو ببینی , به من غذا بدهی, نوازشم کنی چند روز که بگذرد سر ساعت معین دلم برایت تنگ میشود ,مدتی که بگذرد زندگی برایم مفهوم دیگری پیدا میکند , هر چه لحظه ها جلو تر میروند بیشتر شاد میشوم چون لحظه دیدار نزدیکتر می شود وهمه چیز بوی تو را میدهد.
سلام اقای علیزاده با عرض پوزش یه چیزایی بافتم برای خودم نمیدونم ازنظر ادبی درسته یا غلط منظورم از خیر خواهی حسی هست که همیشه درمن هست
مربوط میشهبه شغلم نوشته هایتان بسیار زیبا وواز نظر ادبی بی نقصند من خیلی دوست دارم اینگونه نوشتن را نظرتان را بفرمایید متشکرم ضمنا متاسفانه نتوانستم قسمت نظر دهی وبلاگتان را باز کنم
خوب خیلی امام زاده داریم ولی نیازی نیست به اونها متوسل بشی
خودت دعا کن خدا سمیعی خوبیه
سفر؟ کجا برم؟ نه عزیز من نمیتونم هم همسرم هست دون اون رفتن لذتی نداره هم مادر شوهرم با ما زندگی میکنه پیر زنه وتوان سفر نداره اما عاشق سفر به همدام کردستان اهواز شمال تبریز اردبیل هستم
منظورم اینه دلت گرفته باشه بری جایی دردو دل کنی دلت باز شه سفربه جاهایی که گفتی منم پایه هستم اما.....شرایطش, جور بشه ان شا ئ الله
واقعا نامی زیبا انتخاب کرده ای با هر امدنت بوی مهربانی محبت را در اینجا پخش میکنی وعزیزی خانمم
ممنونم تو هم خسته روزگار نباشی
چرخ گردون میچرخه وماهم با او هم رقصیم
هرگز فراموشم نشدی ونمیشی
ببخش کم میام اینجا باور کن ولی وقتی میام به همه سر میزنم وهمیشه دلتنگ همه دوستانم هستم
شاد باشی شاد
سلام دلارام عزیزم نام تو هم زیبا وباعث آرامش دلها هستی ارزو من سعادت وسلامتی خودت وخانواده ات هست گله ای اگه هست از سر دلتنگیه همین ببخش اگه ناراحتت می کنم
به خواب ، نه به رویاهایم میروم ! آنجا هرچهقدر که دلم بخواهد زندگی خواهم کرد وقتی بیدار بودم هرگز زندگی نکردم .. رویاهای قشنگ و تازه .. فریب خوردن با دوست داشتن و دوست داشته شدن .. اینهمه سال نتوانسته بودم به عشق تکیه کنم ..
دلم شور عشق می نوازد
در دستگاه عُـشــاق ، گوشـه ی بیـــداد
منـــم ،
شاه بیت یک تصنیف
با مضـرابِ دلَ ت کـوک
در فراز یک آواز ،
با آوای خوشَ ت
بخـوان مـرا ؛
بانــــــو .. بانــــــو ...
و در چارچوبِ خاموشِ شب ها
بر لبِ هر پنجره
تبسمِ روشنی ست
که با یک سلام
به سوی هم
گشوده می شوند
سلام بر شمیم مهربانی
زندگی درمن حاری حس خیر ...؟!!!!!
سلام اقای علیزاده
با عرض پوزش یه چیزایی بافتم برای خودم
نمیدونم ازنظر ادبی درسته یا غلط منظورم از خیر خواهی حسی هست که همیشه درمن هست
مربوط میشهبه شغلم
نوشته هایتان بسیار زیبا وواز نظر ادبی بی نقصند
من خیلی دوست دارم اینگونه نوشتن را
نظرتان را بفرمایید متشکرم
ضمنا متاسفانه نتوانستم قسمت نظر دهی وبلاگتان را باز کنم
سلام شمیم
ببخش
منظورت از زیارت ودعا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب خیلی امام زاده داریم
ولی نیازی نیست به اونها متوسل بشی
خودت دعا کن
خدا سمیعی خوبیه
سفر؟
کجا برم؟
نه عزیز
من نمیتونم
هم همسرم هست دون اون رفتن لذتی نداره
هم مادر شوهرم با ما زندگی میکنه پیر زنه وتوان سفر نداره
اما عاشق سفر به
همدام
کردستان
اهواز
شمال
تبریز
اردبیل
هستم
منظورم اینه دلت گرفته باشه بری جایی دردو دل کنی دلت باز شه
سفربه جاهایی که گفتی منم پایه هستم
اما.....شرایطش, جور بشه ان شا ئ الله
سلام ودرود بر شمیم مهر
واقعا نامی زیبا انتخاب کرده ای با هر امدنت
بوی مهربانی
محبت را در اینجا پخش میکنی وعزیزی خانمم
ممنونم تو هم خسته روزگار نباشی
چرخ گردون میچرخه وماهم با او هم رقصیم
هرگز فراموشم نشدی ونمیشی
ببخش کم میام اینجا باور کن
ولی وقتی میام به همه سر میزنم وهمیشه دلتنگ همه دوستانم هستم
شاد باشی شاد
سلام دلارام عزیزم
نام تو هم زیبا وباعث آرامش دلها هستی
ارزو من سعادت وسلامتی خودت وخانواده ات هست
گله ای اگه هست از سر دلتنگیه
همین ببخش اگه ناراحتت می کنم
سلام چقدر زیبا فکر می کنید
سلام آقای عسگری
شماهم انصافا زیبا می نویسید
از حضورتان ممنونم
سلام چقدر زیبا فکر می کنید
ای غــدیــر تــو دیــگــر یــک بــرکــه ی خــامــوش نـیــسـتی.تــو مــادر اقــیــانــوس هــای جـهــانــی. . .
عیدت مبارک شمیم بانوووووو
به خواب ، نه
به رویاهایم میروم !
آنجا
هرچهقدر که دلم بخواهد
زندگی خواهم کرد
وقتی بیدار بودم
هرگز زندگی نکردم ..
رویاهای قشنگ و تازه ..
فریب خوردن
با دوست داشتن
و دوست داشته شدن ..
اینهمه سال
نتوانسته بودم به عشق تکیه کنم ..
{ عزیر نسین }
ترجمه : رسول یونان
سلام ودرود بر شمیم
خانه نو مبارک
در میان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامه ی اوج و هبوط
تلخی مرگ ست با شرم سقوط
وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬
-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستی ها رها
خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...
شعر از شفیعی کدکنی
هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند
اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند